عقربههای ِ ساعت را دستکاری کردهام
و حالا شاید
اتفاقها، جور ِ دیگری رُخ دهند؛
حالا شاید
دقیقن دو ِ بامداد باشد
که تو آماده نخواهی شُد
تا وسایلات را جمع کنی
و بروی برای ِ همیشه.
حالا شاید
با خودت خیال خواهی کرد
که برای ِ رفتن
خیلی زود است
و یا خیلی دیر
و بمانی اینجا
برای ِ همیشه...
برایان پتن؛ به فارسی ِ مسعود ناسوتی