۶ دی ۱۳۸۹

دوستت دارم؛ تا آسمان قدری بلند شود ...


1
پیش از آن‌که محبوب من شوی
چندین و چند گاهشمار در کار بود
هندیان گاهشمار خود را داشتند،
چینیان گاهشمار خود را،
پارسیان گاهشمار خود را،
مصریان گاهشمار خود را ...
و از آن پس که محبوبم شدی
شیوه‌ی گفتار مردم این‌چُنین شد:
سالِ هزارْ پیش از چشمان او
سده‌ی دهم پس از چشمان او.

4
بیش از این نمی‌توانم
در بیشه‌های گیسوانت پیش‌روی کنم
که از سال‌ها پیش
در روزنامه‌ها اعلام کرده‌اند که من مفقودالاثر هستم ...

5
کلام را دیگر نرسد که تو را بگوید ...
کلمات چون اسب چوبین شده‌اند
شب و روز در پی تو می‌پویند
و به تو نمی‌رسند ...

8
مشکل من با نقد این است
که هرگاه شعری به رنگ سیاه نوشتم
گفتند که آن را از چشمانت رونویسی کرده‌ام ...

11
اگر مردی می‌شناسی
که بیش از من، تو را دوست می‌دارد
او را به من نشان بده
تا به او تبریک بگویم ...
و پس از آن، او را بکشم ...


از شعر بلند «جهان ساعات خود را با چَشمان تو تنظیم می‌کند»؛ سروده‌ی نِزار قبّانی / ترجمه‌ی موسی اسوار

هیچ نظری موجود نیست: